نفیسه سادات

دست نوشته های نفیسه سادات راهپور

گردنبند قیمتی ۲

به نام خدا کامران تازه از سرکار آمد خونه و سلام کرد پریناز جوابش رو داد کامران به طرف اتاق رفت تا لباسهاشو عوض کنه و پریناز رفت آشپز خونه تا غذا رو آماده کنه کامران گفت چه خبر امروز گفت هیچی امروز گلنسا با دختر زیبا دعوا کردن پریا گلنسارو گاز گرفته و بازوش کبودشد کلی گریه کرد وبعد خوابش برد کامران سری تکون داد وگفت مگه نگفتم مواظب بچه باش ورفت طرف دستشویی تا سر وصورتش روبشوره موقع شام به پریناز گفتم رو ز جمعه عروسی پسر خاله هومن با بیتاست مادر و زیبا
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط نفیسه سادات |