نفیسه سادات

دست نوشته های نفیسه سادات راهپور

گردنبند قیمتی ۷

به نام خدا فهیمه بعد ازبرگشتن به خونه به موضوع فکر کرد و اینکه چه باید بکنه . نمی تونست به بچه هاش بگه که احمدی گفته دزد از داخل خانواده ی فهیمه است . ممکنه عروسش یا داماداش ساحتی دختراش طلاهارو برداشته باشند! چطور این موضوع روبه کامران بگه که شاید پریناز دزد طلاهاباشه . واقعا براش دردناک بود کسی بهش قرص خواب داده و دزدی رو انجام داده و تاصبح فهیمه تخت خوابیده و متوجه اون همه سروصدا نشده ! واقعا چه آدم‌هایی رو به عنوان عروس وداماد وارد خانواده آش کرده بود
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط نفیسه سادات |